بازدیدها: 110
کتاب عقاید یک دلقک – به آلمانی: Ansichten eines Clowns
معرفی کتاب
کتاب عقاید یک دلقک اثر برجسته هاینریش بل است که در سال ۱۹۷۲ به خاطر نوشته هایش
که ترکیبی از جهان بینی گستردهٔ زمانهٔ خود و مهارت حساس او در کاراکترسازی است
و به تجدید حیات ادبیات آلمان کمک کرده است،توانست جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند.
داستان کتاب عقاید یک دلقک
کتاب عقاید یک دلقک روایت دلقکی به نام “هانس شینر” است. شینر در حین یک اجرا زمین می خورد
و همین باعث صدمه دیدن زانویش می شود.
او که از دلقکی مشهور و معروف به دلقکی ساده نزول پیدا کرده و عملا در شغلش دچار شکست شده
به روایت داستانش در کتاب عقاید یک دلقک می پردازد و به صورت پراکنده از زندگیش می گوید.
از دوران کودکیش از خانواده اش از همسرش ماری و…
او داستانش رو به شکل اول شخص در ذهنش مرور می کند که چگونه با همسرش آشنا شده،
چه رفتاری در برخورد با نازی ها داشته، چگونه به یک دلقک تبدیل شده
و بعد از شکستش چگونه با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کند،
به طوری که هیچ پولی در بساط ندارد که حتی سیگاری بخرد و…را در کتاب عقاید یک دلقک نقل می کند
قسمت هایی از متن کتاب عقاید یک دلقک
چیزی که شاید آن را بتوان سرنوشت نامید، شغل و وضعیت مرا به خاطرم می آورد:
اینکه من یک دلقک هستم. عنوان رسمی این شغل کمدین است؛
موظف به پرداخت مالیات به کلیسا نیستم، بیست و هفت ساله ام و نام یکی از برنامه هایم “ورود و عزیمت” است.
من الکلی نیستم. اما از وقتی ماری مرا ترک کرده است الکل حالم را جا می آورد.
چند ماه پیش وقتی گیتاری به منظور تصنیف و تنظیم سرودهایی که می خواستم بخوانم،
خریدم، ماری وحشت زده این اقدام مرا “کسر شان” دانست و من به او گفتم پایین تر از سطح جویبار فقط فاضلاب قرار دارد.
اما ماری متوجه مقصود من از این قیاس نشد و من هم از تشریح و توضیح چنین تصویرهایی نفرت دارم.
مردم یا متوجه منظور من می شوند یا نمی شوند. من یک مفسر نیستم.
تصور می کنم حتی چشمان شیطان هم به تیزی چشمان همسایگان نیست.
او به آرامی گفت: “به هیچ، من به هیچ فکر می کنم.” گفتم: “اما به هیچ چیز که نمی شود فکر کرد.”
و او گفت: “چرا، می شود، من در این لحظات احساس می کنم درونم به طور کامل خالی شده است،
مثل یک فرد مست و دلم می خواهد کفش ها و لباس هایم را هم درآورم و به گوشه ای پرتاب کنم_بدون هیچ باری.”
این واقعیت که منتقدان خود قابل انتقاد هستند چیز زیاد بدی نیست،
عیب آن است که آنها به برنامه ی خود به دید انتقادی نگاه نمی کنند و خود را عاری از نقص و اشکال می بینند، و این خیلی ناخوشایند است.
این اشتباه خود ما بود که درباره ی این لحظه با دیگران صحبت کردیم و قصد داشتیم آن را به عنوان لحظه ای به یاد ماندنی به ثبت برسانیم.
می توانستیم خودمان از این واقعیتی که اتفاق افتاده بود لذت ببریم.
لحظاتی وجود دارند که تکرار آنها ممکن نیست.
هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همان گونه که یک بار اتفاق افتاده اند، فقط تنها به خاطر آورد.
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.