بازدیدها: 643
معرفی کتاب صوتی همخونه
کتاب صوتی همخونه ماجرای زندگی دختری به نام یلدا را مرور میکند که پدر و مادر خود را از دست داده و درگیر ازدواجی اجباری شده است.
در این کتاب صوتی با بالا و پایین های زندگی در ایران معاصر نیز مواجه میشویم.
در این کتاب با بافت اجتماعی و تاریخی طبقهای خاص در ایران عصر حاضر روبرو هستیم.
در مدت گوش دادن به این کتاب، فقط یک داستان عاشقانه را نمی شنویم.
بلکه میتوانیم مسائل و چالشهای زندگی یک زن را در جامعه بررسی کنیم و دانسته هایمان را بیفزاییم .
نویسنده کتاب صوتی همخونه
مریم ریاحی متولد سال ۱۳۵۲ در تهران نویسنده ای خیلی رئوف و خوش اخلاق است .
تحصیلات ایشان کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی ، متاهل و دارای دو فرزند پسر و یک دختر است .
او رمان های بی ستاره ، کسی می آید و نیوشا را نیز نوشته است که از سایت بوک مکس قابل دانلود است.
بخش هایی از کتاب صوتی همخونه
صدای در حیاط که با شدت کوبیده میشد او را از دنیایش بیرون کشید.
شیلنگ روی زمین رها شد، آب سر بالا رفت و مثل فواره دوباره روی زمین برگشت.
یک جفت کفش کهنه که پشتش خوابانده شده بود، لف لف کنان به سمت در دویدند
در حالی که صاحبشان بلند بلند میگفت: «آمدم…صبر کنید آمدم»
با باز شدن در چهره درخشان دختری با پوستی لطیف و شفاف و قامتی متوسط نمایان شد.
در حالی که با چشمان سیاهش به حسین آقا چشم دوخته بود با لبخند شیطنت باری گفت: سلام، چه عجب مش حسین! یک ساعته دارم زنگ میزنم…
– توی حیاط بودم دخترم! صدای زنگ رو نشنیدم. دیر کردی، آقا سراغت رو میگرفت…
یلدا منتظر شنیدن باقی حرفهای مش حسین نماند. محوطهی حیاط را به سرعت طی کرد. پلهها را دو تا یکی کرد و وارد خانه شد.
آن جا یک خانه دو طبقهُ دویست متری بود که در یکی از نقاط مرکزی شهر تهران ساخته شده بود، نه خیلی قدیمی و نه خیلی جدید، اما زیبا و دلنشین بود.
انگار واقعاً هر چیزی سر جایش قرار داشت. حیاط بزرگ با باغچهای که بیشباهت به یک باغ نبود و انواع درختها و پلهای زیبا در آن یافت میشد.
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.